Share

پل پوگبا عزیز، متاسفم – مجله Contrasti

نامه عاشقانه به پوگبا

پل عزیز، متاسفم. گم شده در میان هزار چیز بیهوده و بلعیده شده توسط این گرداب خبری نفرت انگیز و تکراری، شما را کنار گذاشته ایم. ما اجازه داده‌ایم که پس‌گفتار شما به این شکل باشد: یک تیتر بزرگ صفحه اول و چیزهای دیگر. ما به شما برچسب زدیم، شما را علامت گذاری کردیم. ما برای شما خوراک توپ درست کردیم. ما اجازه داده‌ایم انگشت شست‌مان بر ذهن‌مان غلبه کند و پیچیدگی‌های واقعیت را ساده‌سازی کرده‌ایم، مثل همیشه خودمان را برای درک آن فریب داده‌ایم. و بنابراین ما شما را کنار گذاشتیم، مانند چیزی که در گوشه ای افتاده و فراموش شده است.

اما بعد ما در خاکستری روال خود تنها ماندیم و به تو فکر کردیم، به تو چی بودی؟ آن هست در آنچه شما نشان داده اید. اولین گل شما مقابل ناپولی با پای چپ، دریبل زدن، مدل موهای عجیب و غریب شما. ظاهر شما در کودکی، دویدن شما، کلاس شما. همه چیز دوباره به شکلی آشفته و بی نظم ظاهر می شود: تصاویر دور اکنون به ما نزدیک شده اند و برای همیشه به ابدیت سپرده شده اند. و احساس ترس در ما نفوذ می کند: این ایده که احتمالاً دیگر بازی نخواهید کرد این شیطانی است که برای ما بوی محکومیت می دهد.

پس درست است: (شاید) دیگر تکنیک شما را در فضاهای تنگ و توانایی شما برای تسلط بر فضاها و حریفان نخواهیم دید. دیگر از طعم مست کننده یکی از مقاصد شما لذت نخواهیم برد و دیگر شاهد جشن های بعید شما نخواهیم بود. مهمتر از همه، ما دیگر این چیز باورنکردنی را تجربه نخواهیم کرد توانایی آسان کردن تک تک حرکات فوتبالی به طور همزمانعملی که قابل بازتولید و در نتیجه تکرار نشدنی است.

حقیقت این است که شعله ضعیفی در درون ما همچنان رام نشده می سوخت. امیدی که بتوانم به همان چیزی که روزی نازش می‌کردم و مثل منظره دریا در افق ما را آرام می‌کردم بازگردم. و بعد منتظرت بودیمکه مثل پدری که از راه دور پسرش را زیر نظر دارد و برای چندمین بار از او چشم پوشی می کند برای هر اشتباه و هر تصمیم اشتباه شما را می بخشد. چند بازی خوب تو برای تیم ملی کافی بود تا عادت غیبت تو را ترک کنیم و رویاهای بعید را برگردانیم. در جایی که تنها مال تو بود. مال ماست و اینکه در نهایت ما آماده بستن نبودیم. ما همچنان منتظر بازگشت شما به مرزهای عقلانیت بودیم، شاید بیهوده.


صحبت از آن معصومیت فوتبالی.


چون تو از معدود کسانی بودی که می توانستی دنیاها و پنجره هایی را در خلأ مرگبار فوتبال مدرن باز کنی. از کسانی که فضاهای جدیدی ایجاد می کنند که هیچ کدام نباید باشد و فوتبال را به یک تجربه مذهبی تبدیل می کنند. زیرا بدن شما فقط بازی نبود، بلکه بدن های اروتیکی بود که در زمین می دادید و ما هرگز از عبادت آن خسته نمی شدیم. آنها فوتبال را مظهر تجربه های خوشایند بازی می کنندما به شما نگاه می کنیم تا از طعم فراموشی زندگی خود لذت ببریم. ما و شما، قربانیان مشترک سرنوشتی هستیم که باید علی رغم خودمان آن را بپذیریم.

حرفه او کمی شبیه یک داستان جهانی بود، عشق جوانی که همه آن را از نزدیک تجربه کرده اند: پروانه هایی در شکم در آغاز، وعده های بزرگ، مشکلات در طول راه. و پایانی غم انگیز از طرف دیگر، همه می دانیم که عشق اول اینگونه تمام می شود: ما در شگفتیم که آیا دوباره همدیگر را دوست خواهیم داشت و با هزاران حس پشیمانی مبارزه می کنیم.. هزار اما و اگر، سوال حل نشده ای که هیچ وقت جوابی برایشان پیدا نمی شود. کمی شبیه تو، پوگبا. تضاد ابدی بین آنچه می توانست باشد و آنچه بود. استعداد ابدی، شاید هرگز واقعاً ابراز نشده و بنابراین به طرز وحشتناکی از آن ماست. یک داستان مشترک برای افراد خاص. داستانی برای فراموش کردن، نه گفتن، کمی پیچیده. یک داستان دروغ

You may also like...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *