ویلما رودولف، یک نمونه جهانی
نوشتن تاریخ علیه همه چیز و همه.
غزال سیاه 29 سال پیش از کار افتاد. او در 12 نوامبر 1994 در نشویل، تنسی درگذشت. ویلما رودولف، یکی از بزرگترین دوندگان سرعت قرن بیستم. با مرگش ورزشکاری یکی از آنها را از دست می دهد نمادهای معتبرتر. یکی از مواردی که فراتر از ورزش به عنوان یک نتیجه رقابتی خالص است. این یک داستان زیبا و از بسیاری جهات تاثیرگذار از ویلما رودولف، نماد واقعی بازی های المپیک 1960 رم به همراه کاسیوس کلی است.
عشق در نگاه اول بین او و پایتخت بود. داستان تاثیرگذار؟ بله، چون ما را با خودمان مواجه می کند مرزها و کارهایی که معمولاً برای غلبه بر آنها انجام نمی دهیم. اما اگر یک زن سیاهپوست از تنسی، یک ایالت بردهداری سابق اتحادیه، که از فلج اطفال نیز رنج میبرد، میتوانست این کار را انجام دهد، برای ما افراد توانمند نباید اینقدر پیچیده باشد، درست است؟
فوق العاده
درک درستی از قهرمانی در راه رفتن ملایم اما عصبی، منعطف اما پرشور این ورزشکار سیاهپوست لازم نیست. در دو و میدانی قهرمانی سن و سال نیست. اگر یک در بیست نیستید، بعید است که یک در سی باشید. و در روزهای بازی در استادیوم المپیک، ویلما 20 ساله چیز زیادی نیاز نداشت تا مشخص کند چه کسی ستاره این دوره خواهد بود. به هر حال، شما به طور تصادفی مدال طلا را در بازی ها به دست نمی آورید، چه برسد به این که اگر این اتفاق بیفتد سه مدال طلا دارد، اولین زنی است که به نتیجه مشابهی دست یافته است. اما داستان انسانی رودولف یکی از آنهایی است که با ایمان، با میل به مبارزه با بدبختی و در برابر تعصب همخوانی دارد. مخالف استعفا در همه سطوح
علیه نظام سیاسی و اجتماعی که تبعیض را سیاه و سفید نشان می دهد. زیرا اگر فردی مانند ویلما رودولف، زنی در دنیای مردانه، در زندگی موفق شد، سیاه در دنیای سفید، بیمار در دنیای سالم، پس واقعاً مناسب است که بگوییم هیچ بهانه ای وجود ندارد: همه به دنبال بهترین چیزی هستند که در آنها وجود دارد و جنگیدن را یاد می گیرند. زیرا این یک پیروزی بزرگ است، حتی بدون تماشاگر برای تشویق یا مدالی که دستاورد را به رسمیت بشناسد. بدون لفاظی، به خاطر بهشت، اما بدون بی اهمیت جلوه دادن چیزهای خارق العاده. شروع از یک «رانده» (رانده شده) و قهرمان شدن. عجب داستانی!
یک زندگی دشوار
ویلما گلودین رودولف در 23 ژوئن 1940 در کلارکسویل، تنسی به دنیا آمد. تنسی به خاطر زادگاه موسیقی کانتری، زادگاه کارگردان کوئنتین تارانتینو و پرورش پنبه شهرت دارد. همچنین از آن به عنوان یک موجود جنوب شرقی یاد می شود که در زمان جنگ داخلی آمریکا دقیقاً در کنار «پیشرفت» نبود. این وضعیت به ندرت با شخصیت ویلما رودولف مرتبط است. با این حال، این یک داستان بسیار آمریکایی است، یکی از آن فیلمهایی شبیه به فیلم که در آن قدرت فردی میتواند بر همه شانسها غلبه کند. او یک دختر کوچک است، بیستمین فرزند از بیست و دو فرزند خانواده رودلف، زمانی که به فلج اطفال بیمار می شود. سخنان پزشکانی که کمی بیش از حد عجول هستند حکمی غیرقابل چالش به نظر می رسد:
“دختر مفید بودن خود را از دست خواهد داد از پای چپ.»
اما سالها بعد او توضیح داد:پزشکان به من گفتند که دیگر هرگز نمی توانم راه بروم، اما مادرم به من گفت که این کار را انجام خواهم داد. من تصمیم گرفتم او را باور کنم». برای سالها، ویلما کوچولو مجبور میشود یک دستگاه اصلاح بپوشد و هفتهای دو بار برای معالجه به بیمارستان برود، حتی اگر مرکز رزرو شده برای سیاهپوستان پنجاه مایلی از کلارکسویل فاصله داشته باشد. این یک روز فوق العاده و فراموش نشدنی است که ویلما پس از سال ها درمان، پزشکان را بی زبان رها می کند.
ناگهان با دست خود دستگاه اصلاح را برمی دارد و در برابر هر تصمیم پزشکی که او را به یک عمر معلولیت محکوم کرده بود، شروع به راه رفتن و سپس دویدن می کند تنها. بعداً او همچنین در مورد آن شوخی کرد، همانطور که در “توپ طولانی و رکاب زدن” توسط مارکو پاستونسی و جورجیو تروزی (Dalai Editore، 1992) گزارش شده است:باید سریع می شدم من 21 برادر داشتم: اگر عجله نمی کردم، هرگز چیزی برای خوردن پیدا نمی کردم». به نظر می رسد داستان فارست گامپ با گوجه سبز سرخ شده چاشنی شده باشد، اما حداقل فارست یک مرد است. یک تیپ خاص، اما یک مرد. و بالاتر از همه، یک شخصیت خیالی.
او حدود دوازده سال دارد و گویی در همان لحظه به دنیا آمده است. این میل به زندگی است که نمی خواهد موانعی بر سر راه خود قرار دهد. این شادی است که بارها را تخلیه و سبک می کند. بلافاصله ورزش را چه به صورت انفرادی و چه به صورت تیمی شروع کنید. از این گذشته، او آنقدر برادر و خواهر دارد که سازماندهی یک بازی بسکتبال در حیاط خلوت خانه رودولف پیچیده نیست. اما چیزی وجود دارد که آنها را بیشتر جذب می کند: او در کودکی نمی توانست راه برود، اما اکنون می خواهد بدود و همه را زد حتی سریع ترین مردان هم نمی توانند با این سیلف که هر روز بزرگتر می شود، ادامه دهند. در مدرسه، اد تمپل، مربی دخترانش، متوجه او می شود دانشگاه ایالتی تنسی که در او پتانسیل یک دونده بزرگ را می بیند. یک تصمیم رادیکال مورد نیاز است: بسکتبال یا پیست. بازی فرضی صخره باعث افتادن توپ روی زمین می شود.
قهرمان
حق با مربی اد تمپل است، زیرا ویلما رودولف به زودی یک ورزشکار در سطح بین المللی خواهد بود. او 16 سال سن دارد و هیکلی زنانه (قد 180 سانتی متر و وزنش کمتر از 60 کیلو) و راه رفتن غزال دارد. “غزال سیاه”، همانطور که به آن گفته می شود، هرگز مسابقه ای را از دست نمی دهد حتی زمانی که می خواست، به دستاوردهای خارق العاده ای دست می یافت و حتی کسانی را که استعداد او را در مواقعی نامعلوم تشخیص داده بودند، شگفت زده می کرد. این دستاوردها او را قادر ساخت تا در بازیهای المپیک 1956 ملبورن شرکت کند، جایی که او اولین نتیجه فوقالعاده را به دست آورد: او مدال برنز را در رله 4 در 100 متر زنان به دست آورد، که تمام شور و شوق یک دختر و همچنین خرد تاکتیکی یک جانباز را نشان داد.
پس از بازگشت به خانه، با داشتن سطح مشخصی از شهرت و توانایی تأمین هزینه تحصیل، قهرمان جوان سرانجام در مدرسه ثبت نام کرد. دانشگاه ایالتی تنسیبا قصد به دست آوردن مدرک در آموزش ابتدایی، اما میل به برجسته شدن در مسابقه به تدریج همه چیز را فرا می گیرد: هدف اصلی رم 1960 است. در XVII. ویلما رودولف که تنها بیست سال سن دارد، یکی از قهرمانان اصلی بازی های المپیک مدرن خواهد بود که از 25 اوت تا 11 سپتامبر 1960 در پایتخت برگزار می شود. نتایجی که ماندگار هستند به تاریخ نه فقط دو و میدانی، بلکه ورزش به طور کلی.
«تمام بازیهای المپیک اسطوره میسازند. اسطوره ای که در این نسخه از بازی ها شکوفا شد، نام یک دختر سیاهپوست بیست ساله، آمریکایی از ایالات متحده است: ویلما رودولف. او جوان، زیبا، مغرور است. او سریع ترین زن جهان است.
Corriere della Sera، 9 سپتامبر 1960
پاپاراتزی ها در سراسر جهان فقط عکس هایی از او خواهند داشت، بیشتر از کاسیوس کلی، نینو بنونوتی، آببه بیکیلا، دونده ماراتن که با پای برهنه زیر طاق کنستانتین پیروز می شود. طلای مسابقه 100 متر متعلق به “غزال سیاه” است.، با زمان فوق العاده ای در مقایسه با بیش از نیم قرن پیش: توری 11 اینچی، یک رکورد جهانی که به دلیل بادهای زیاد دنباله دار تایید نشد. و چه کسی می داند که آیا این درست است گزارش ها نیویورک تایمز، معتبرترین و معتبرترین روزنامه (روی کاغذ) جهان: یعنی روز قبل از مسابقه، ویلما در حین تمرین با گذاشتن پایش در سوراخ، مچ پای خود را پیچید.
واقعیت این است که رودلف سه روز بعد خود را در دوی 200 متر تکرار کرد و رکورد المپیک 23 اینچ را در گرما ثبت کرد (رکورد جهانی در 9 ژوئیه 1960 در کورپوس کریستی، تگزاس با زمان 22 ثبت شد). چنین فرضیه ای را مطرح کرد داستان عاشقانه با لیویو بروتی دونده ایتالیایی، برنده دوی 200 متر مردان در همان دوره بازیها. آسوشیتدپرس نامزدی “ورزشکار سال” در سال های 1960 و 1961سالی که در 19 ژوئیه 1961 در اشتوتگارت با دوی 11 اینچی رکورد جهانی 100 متر را بهبود بخشید.
فقط ردیابی نکنید
در سال 1962 در تنها 22 سالگی، ویلما تصمیمی شدید و از بسیاری جهات غیرمنتظره می گیرد: او از فعالیت رقابتی کناره گیری می کند. آنچه او در دوومیدانی تجربه کرد زیبا بود، اما جبران یک زندگی سخت همه چیز نیست، او برنامه های دیگری دارد. او به عنوان معلم تربیت بدنی، مربی دو و میدانی و مفسر ورزشی کار می کند. سال بعد ازدواج کرد و حاصل ازدواجش چهار فرزند شد. در اواسط دهه 1970، نام ویلما رودولف وارد تاریخ شد تالار مشاهیر از دو و میدانی جهان در سال 1977، “ویلما رودولف در مسیر” منتشر شد، زندگینامه ای بسیار مفصل که الهام بخش فیلم “ویلما” بود، که در میان دیگران، دنزل واشنگتن بسیار جوان در آن بازی می کرد.
در دهه های بعد برگزار شد کنفرانس ها در ایالات متحده آمریکا و در سال 1991 نیز سفیر جشن های اروپایی برچیده شدن دیوار برلین بود. رودولف در تنسی به باز کردن و اداره کلینیک های ورزشی کمک کرد و به تیم های دو و میدانی کالج مشاوره داد. او همچنین سازمان خود را تأسیس کرد بنیاد ویلما رودولفکه به ترویج ورزش آماتور اختصاص دارد.
اگر فقط به عنوان یک ورزشکار از من یاد می شد ناامید می شدم زیرا احساس می کنم این سهم من در آن است. جوانان آمریکایی بسیار فراتر از قهرمان المپیک.»
ویلما رودولف
با این حال ، در ژوئیه 1994 ، “غزال سیاه” سابق با حریفی روبرو شد که بدتر و حتی سریعتر از او بود: او تشخیص را دریافت کرد. یک تومور برق آسای مغزی. برای اولین بار، “شکست ناپذیرها” یک سرعت، تعیین کننده را از دست می دهند. در 12 نوامبر، 29 سال پیش، ویلما رودولف در سن 54 سالگی در برنت وود، تنسی درگذشت. در سال 2004، ده سال پس از مرگ او، ایالات متحده تمبری را در یادبود دستاورد سه گانه رم منتشر کرد. و تنسی، جایی که اجداد و والدین ویلما، حداقل در آن نقشی جزئی داشتند، اکنون نماینده ترین ورزشکار خود را دوست دارد (و جشن می گیرد).